ناداده

لغت نامه دهخدا

ناداده. [ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) نداده. ادا نکرده. نگفته : معتصم گفت یا اباعبداﷲ چون روا داشتی پیغام ناداده گذاردن ؟ ( تاریخ بیهقی ص 174 ).
بادام دو مغز است که از خنجر الماس
ناداده لبش بوسه سراپای فسان را.انوری.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی