شی

لغت نامه دهخدا

شی. ( اِ ) کنج و گوشه و زاویه. ( ناظم الاطباء ).
شی. [ ش َ / ش ِ ]( اِ ) شبنم در لهجه مردم قزوین. ( یادداشت مؤلف ).
شی.[ ش َ / ش ِ ] ( از ع، اِ ) مخفف شی ٔ. چیز:
هنگام همت وی و هنگام جود وی
شی است همچو لاشی و لاشی بود چو شی.منوچهری.همه دادند استعداد هر شی
بمعنی و بصورت میّت و حی.ناصرخسرو.گفتم خدای را شی گویند و نیست شی ٔ
گفتا که شی دو چیز بر او گشته معتبر.ناصرخسرو.رجوع به شی شود.
- شی اﷲ؛ ظاهراً این ترکیب در اصل به صورت شیئاً ( چیزی برای خدا، در راه خدا ) و کلمه سؤال و تکدی بوده است و رفته رفته بصورت «شی اﷲ» و همچنین «شیداﷲ» درآمده و معنی گدا و سائل را بخود گرفته است. ( فرهنگ عامیانه جمال زاده ). مخفف شیئاً است.( از آنندراج ):
برو گدای در هرگدای شو حافظ
تو بی مراد بیابی مگر که شی اﷲ.حافظ ( از آنندراج ).
شی. [ ش َی ی ] ( ع مص ) بریان کردن گوشت: شوی اللحم شیاً. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از مهذب الاسماء ) ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). بریان کردن. ( ترجمان جرجانی ). سرخ کردن ( چنانکه ماهی را در روغن ). ( یادداشت مؤلف ). || گرم کردن آب: شوی الماء شیاً. ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ).
شی. [ ش َی ی ] ( ع ص، اِ، از اتباع ) عی شی؛ از اتباع است: جاء بالعی و الشی؛ یعنی اندک و هیچکاره آورد. مأخوذ من الشواء و هو الرذال. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || دوربین، مقابل نزدیک بین. ( از اقرب الموارد ).
شی ٔ. [ ش َی ْءْ ] ( ع اِ ) چیز. ج، اشیاء، اشیاوات، اشاوات، اشاوی ( بفتح الواو و کسرها مثله اصله )، اشائی ( علی افاعیل )، همزه به «یا» بدل شد پس سه «یا» جمع شدند میانه را حذف کردند و اخیر را بالف بدل کردند و اول را به واو ویجمع علی اشایا و یقال ایضاً اشیایا، و اشاوة به «ها» نادر است زیرا که شی «هَ» ندارد و اشیاء بر مذهب اخفش افعلاء است جمع بر غیر واحد خود مانند شعراء زیرا که فاعل بر فعلاء جمع نشود. پس همزه را که میان «یا» و «الف » است جهت تخفیف حذف کردند و لهذا غیرمصروف آید. و یری الخلیل انها فعلا نائبة عن افعال و بدل منه و جمع لواحدها المستعمل و هو شی فاستثقلوا الهمزتین فی آخرها فنقلوا الاولی الی اول الکلام فقالوا اشیاء علی لفعاء. و بر مذهب کسائی افعال است مثل فرح و افراح که از جهت استعمال و مشابهت به فعلاء در جمع به الف و ت مانند صحراء و صحراوات ممنوع الصرف آید. و فراء شی را مخفف از مشدد گوید، مانند هَیِّن و هَیْن.( منتهی الارب ). هرچه علم به آن و اخبار از آن روا باشد، اسم مذکری است که بر مؤنث و بر واجب الوجود نیز اطلاق شود. ج، اشیاء. جج، اشیاوات، اشاوات، اشاوی، اما اشایا و اشاوه نادر است زیرا «هَ» در شی نیست. ( از اقرب الموارد ). || وجود، خواه عَرَض و خواه جوهر. ( از تعریفات ). || و قولهم «یا شی ٔ» کلمه ای است که بدان اظهار تعجب کنند گویند: یا شی ما لی مثل یا هی ما لی؛ ای یا عجبا ما لی. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || چیز و هرموجودی. ( ناظم الاطباء ). چیز. مقابل شخص. مقابل لا شی ٔ. ( یادداشت مؤلف ). چیز. ( دهار ) ( مهذب الاسماء ). معرب چی و چیز فارسی است. ( یادداشت مؤلف ):

فرهنگ عمید

چیز.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آن چه که بتوان از آن اعلام و اخبار کرد چیز جمع: اشیا (ئ ). ۲ - مجهول. توضیح رسم الخط صحیح کلمه شئ است نه شیئ.
جائ بالعی و الشی یعنی اندک و هیچ کاره آورد یا دوربین مقابل نزدیک بین.

دانشنامه عمومی

شی (ترانه). شی ( انگلیسی: Shi )، کلام اصلی منظوم چینی است.
شی و شیه در زبان چینی برای شعر واژه ای وجود ندارد اما برای انواع شعر واژه هایی هست.
شی نخست برای ترانه های عامیانه، سرودها و آواز به کار می رفت. قدیم ترین نمونه های شی در مصرع های منظم پنج واژه ای مربوط به قرن اول ق. م است.
الف: گوشی ( Gushi ) که به معنای «شعر کهن» است، به دو معنا مطرح است:
• به طور گسترده برای اشاره به شعر باستانی چین، عمدتاً آثار ناشناس جمع آوری شده در شعر کلاسیک کنفوسیوس و آثار گردآوری شده توسط هان استفاده شود.
• صرفاً برای اشاره به اشعاری در سبک های کلاسیک کنفوسیوس، صرف نظر از زمان سرودن آنها، استفاده شود. به دلیل تنوع قطعات گنجانده شده در سبک کلاسیک.
ب: Jintishi به معنای «شعر مدرن» است، در واقع از قرن پنجم به بعد سروده شده است و به نظر می رسد که به طور کامل در اوایل سلسله تانگ توسعه یافته است. این آثار عمدتاً در خطوط پنج و هفت کاراکتری نوشته شده اند و شامل الگوهای لحن محدودی هستند.
فرم های اصلی عبارتند از جوجو چهار خطی، لوشی هشت خطی و پایلو نامحدود.
شی (فیلم ۱۹۳۵). شی ( انگلیسی: She ) فیلمی در ژانر ماجراجویی و فانتزی به کارگردانی اروینگ پیکل است که در سال ۱۹۳۵ منتشر شد.
• هلن گهگن داگلاس
• راندولف اسکات
• هلن مک
• نایجل بروس
• جیم تورپ
• ری کوریگان
• ساموئل اس هیندز
• لامسدن هیر
• نابل جانسون
• گوستاو فون سیفرتیتز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم