عتمه

لغت نامه دهخدا

( عتمة ) عتمة. [ ع َ ت َ م َ ] ( ع اِ ) سه یک اول از شب بعد از غیبت شفق. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). و گفته شده است وقت نماز عشاء. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || باقی مانده شیر که بعد از دوشیدن فرودآرد به پستان یا شیر که وقت عتمه فراهم آرد. ( منتهی الارب ). بقیة اللبن یفیق بها النعم تلک الساعة. ( اقرب الموارد ). || تاریکی شب. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || ( مص ) بازگشتن شتران از چراگاه وقت شام. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).
عتمة. [ ع ُ ت ُ م َ ] ( اِخ ) حصنی است در کوههای وصاب از نواحی زبید. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

حصنی است در کوههای وصاب از نواحی زبید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال تاروت فال تاروت