فای

لغت نامه دهخدا

فای. ( اِخ ) دهی از دهستان شاخه وبند ( بلوک باوی )بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 62 هزارگزی خاور اهواز و 17 هزارگزی جنوب راه فرعی رامهرمز به اهواز واقع است. دشتی گرمسیر، مالاریایی و دارای 105 تن سکنه است. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول عمده اش غلات ، وشغل اهالی زراعت و گله داری است. ساکنان از طایفه سادات غرابی هستند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
فأی. [ ف َءْی ْ ] ( ع مص ) شکافتن سر به زخم شمشیر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

هروه دانشمند نجومی فرانسوی ( و. ۱۸۱۴ - ف. ۱۹٠۲ م . ) . فای نظریه ای در تفسیر حدوث گردباد پدید آورد و دانشمندان را بر آن داشت که در عقیده پس راجع به تکوین جهان مجددا بحث کنند .
شکافتن سر به زخم شمشیر

دانشنامه عمومی

فای ( به مجاری: Fáj ) روستاییست در شهرستان بورشود - آپائوی - زِمپلِن در کشور مجارستان. جمعیت این روستا در ۲۰۰۹، ۳۵۸ نفر بوده است.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] ریشه کلمه:
ایی (۶۲۸ بار)ف (۲۹۹۹ بار)
حرف استفهام و استخبار است مثل ، پس کدام یک از دو فریق به ایمنی سزاوارتر است .و «اَیُّها» در «یا اَیُّها الَّذینَ آمَنوا» همان اَیّ است که حرف ندا و هاء تنبیه به آن اضافه شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم