فبی

لغت نامه دهخدا

فبی. [ف ُب ْ بی ] ( ص نسبی ) منسوب به فب. رجوع به فب شود.
فبی. [ ف ُب ْ بی ]( اِخ ) سعدان بن بشر. ( سمعانی ). رجوع به سعدان شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم