لغت نامه دهخدا
فأو. [ ف َءْوْ ] ( ع مص ) زدن و شکافتن. || شکافتن سر به زخم شمشیر. ( منتهی الارب ). رجوع به فأی شود. || ( اِ ) شکاف و فرجه میان دو کوه. || زمین سپرده نرم میان دو زمین سنگلاخ سوخته. || شیب. || جای فروشدن آفتاب. || تنگ جای وادی که به سوی جای فراخ رود. || ریگ توده گرد. || زمین مغاک نیکوخاک میان کوهها. || جای تابان و لغزان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
فأو. [ ف َءْوْ ] ( اِخ ) راهی است بین قارتین و ناحیةالدر. ( از معجم البلدان ).
فأو.[ ف َءْوْ ] ( اِخ ) دهی است به صعید. ( منتهی الارب ).
فأو. [ ف َءْوْ ] ( اِخ ) موضعی است به ناحیه دَوْلَج. ( منتهی الارب ).