فاعی

لغت نامه دهخدا

فاعی. ( ع ص ) خشمناک کف برآورده از دهان. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ). مؤنث آن فاعیة است.
فاعی. ( اِخ ) نام موضعی. رجوع به فاعو ( اِخ ) شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم