عناب گون

لغت نامه دهخدا

عنابگون. [ ع ُن ْ نا ] ( ص مرکب )هر چیز که به رنگ عناب باشد. سرخ رنگ. ( ناظم الاطباء ). بگونه و رنگ چون عناب. مجازاً سرخ رنگ :
زآن می عنابگون در قدح آبگون
ساقی مهتابگون ترکی حورانژاد.منوچهری.دگر سبزی نروید بر لب جوی
که آب چشمها عناب گون است.سعدی.

فرهنگ عمید

عناب رنگ، به رنگ عناب، سرخ رنگ، عنابی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال اعداد فال اعداد فال تاروت فال تاروت فال فرشتگان فال فرشتگان