لغت نامه دهخدا علاقه مند. [ ع َ /ع ِ ق َ / ق ِ م َ ] ( ص مرکب ) محب دوستار. خواستار. به دل دوست دارنده. دارای علاقه. علاقه دار. || مرتبط. ( ناظم الاطباء ). || منسوب. || متعلق. || کسی که مسؤول مالیات محل ویا ده باشد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به علاقه دار شود.
فرهنگ فارسی ( صفت ) ۱ - کسی که تعلق خاطر دارد علاقه مند . ۲ - مرتبط . ۳ - منسوب . ۴ - کسی که مسوئ ول مالیات محلی است .