صلیل

لغت نامه دهخدا

صلیل. [ ص َ ] ( ع مص ) فریاد کردن. || دراز شدن آواز لجام و اگر در صوت تو هم ترجیع باشد صَلْصَلَة گویند. رجوع به صلصلة شود. || شنیده شدن آواز بیض وقت کوفتن. ( منتهی الارب ). والبیض فی هام الکماة صلیل. ( اقرب الموارد ). || بانگ کردن میخ در وقت فروبردن آن در چیز سخت. || خشک شدن روده های شتران از شدت تشنگی. || خشک شدن خیک. ( منتهی الارب ). || ( اِ ) آواز آهن و مانند آن. ( مصادر زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). آواز آهن و آواز ضرب شمشیر. ( غیاث اللغات ). بانگ زخم شمشیر. ( مهذب الاسماء ). آواز خوردن شمشیر به یکدیگر. چکاچاک : دیو عشوه که او را به قطع مال مقاطعه وسوسه می دهد به صلیل شمشیر هندی در قاروره های قهر مقید گرداند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 336 ).

فرهنگ عمید

۱. بانگ کردن.
۲. برآمدن صدا بر اثر کوبیدن یا بر هم زدن دو شیء فلزی.
۳. (اسم ) صدای به هم خوردن سلاح و اشیای آهنی، صدای بر هم خوردن شمشیرها.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال آرزو فال آرزو فال میلادی فال میلادی فال جذب فال جذب فال انگلیسی فال انگلیسی