صاف شدن

لغت نامه دهخدا

صاف شدن. [ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) یک رو شدن. یک رنگ شدن :
صاف چون آیینه میباید شدن با نیک و بد
هیچ چیز از هیچ کس در دل نمیباید گرفت.صائب.|| صاف شدن هوا؛ بی ابر شدن. آفتاب شدن.

فرهنگ فارسی

یک رو شدن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم