سفول. [ س ُ ] ( ع مص ) پست شدن. ( دهار ). پست و فرود شدن. || پیر گردیدن. ( منتهی الارب ). || بزیرفروشدن. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 158 ). از اعلا به نشیب آمدن. فرو شدن. || کم قدر شدن. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) پستی. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( منتهی الارب ) : خویشتن را مسخ کردن زین سفول زان وجودی که بد آن رشک عقول.مولوی.می بیاموزد مرا وصف رسول بر علوّم می رساند زین سفول.مولوی. || ( ص ) پست : ره گرفت و رفت از پیش رسول اوفتاد اندر چه آن زشت سفول.مولوی.
فرهنگ عمید
پست شدن، کم قدر شدن، فرومایه شدن، پستی و فرومایگی.
فرهنگ فارسی
پست شدن یا پیر گردیدن یا بزیر فرو شدن یا کم قدر شدن .