رضی الدین

لغت نامه دهخدا

رضی الدین. [ رَ ضی یُدْ دی ] ( ع اِ مرکب ) پسندیده دین. ( فرهنگ فارسی معین ).
رضی الدین. [ رَ ضی یُدْ دی ] ( اِخ ) ابراهیم بن سلیمان حموی. رجوع به ابراهیم ( بن سلیمان... ) شود.
رضی الدین. [ رَ ضی یُدْ دی ] ( اِخ ) لقب ابراهیم بن مسعودبن محمود غزنوی است. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ابراهیم غزنوی شود.
رضی الدین. [ رَ ضی یُدْ دی ] ( اِخ ) ابوالقاسم بن حسین بکری. رجوع به ابوالقاسم ( بن حسین... ) شود.
رضی الدین. [ رَ ضی یُدْ دی ] ( اِخ ) رضی الدین اربلی. یونس بن محمدبن منعه. رجوع به یونس ( بن محمد... ) شود.
رضی الدین. [ رَ ضی یُدْ دی ] ( اِخ ) رضی الدین استرآبادی. رجوع به رضی ( امام رضی الدین محمد... ) شود.
رضی الدین. [ رَ ضی یُدْ دی ] ( اِخ ) رضی الدین بابا قزوینی.ملک رضی الدین بابا از گویندگان قرن هفتم هجری قمری بود. وی در زمان اباقاخان چند گاه حاکم دیاربکر بود و چون از آن منصب معزول شد و جلال الدین نامی که به علت ظهریت اتهام داشت قایم مقام او گشت این رباعی نظم نمود و نزد خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان فرستاد:
شاها ستدی کشورت از همچو منی
دادی به مخنثی نه مردی نه زنی
زین کار چون آفتاب روشن گردید
پیش تو چه دف زنی چه شمشیرزنی.( از حبیب السیر چ کتابخانه خیام ج 3 ص 117 ).رجوع به فرهنگ سخنوران و تاریخ گزیده ص 820، 819 و 844 و سفینه خوشگو حرف «ر» و الذریعة ج 9 بخش 2 و مجالس النفائس ص 238 شود.
رضی الدین. [ رَ ضی یُدْ دی ]( اِخ ) رضی الدین بن عبدالرحمان بن احمد هیتمی سعدی. فاضل مصری از بنی سعد ( وفات : مکه 1041 هَ. ق./ 1631 م. ). نسبت وی به محله ابوالهیتم [مصر] است. وی متصوف بود و عده ای از کتب را مختصر کرد و رساله ای در ترجمه شیخ اکبر بنام «شذرة ذهب » دارد. ( از فرهنگ فارسی معین بخش اعلام ). رجوع به اعلام زرکلی چ جدید ج 3 شود.
رضی الدین. [ رَ ضی یُدْ دی ] ( اِخ ) رضی الدین بن علاءصدرالحمید تاج الدین محمدبن محمدبن محمد سرخسی حنفی.او راست : محیط رضوی. او سه محیط دارد: 1 - ده جلد [کبری ]. 2 - چهار جلد [وسطی ]. 3 - دو جلد [صغری ]. وفات وی به سال 671 هَ. ق. بود. ( از یادداشت مؤلف ).
رضی الدین. [ رَ ضی یُدْ دی ] ( اِخ ) رضی الدین بن یوسف مقدسی. او راست : تعلیقه بر تفسیر ابوالسعود تا قریب نصف آن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

نیشابوریاستادالائمه دانشمند و شاعر نیمه دوم قر.۶ (ف.۵۹۸ه.ق. ) عوفی او را در فقه و خلاف صاحب اطلاع و اثر دانسته و گفته است که هر گاه از اشتغال باین گونه مطالب ملول میشد قصیده ای نظم میکرد و شعری می پرداخت .نام ممدوحان وی در دیوان او جلال الدین قلج طمغاج خان ابراهیم بن حسین و پسرش قلج ارسلان را که مصادف با حدود سال ۵۹۷ یا ۵۹۸ ه. ق . بوده درک کرده و عمر او ازین غایت تجاوز نکرده . غیر از دیوان اشعار کتابی بنام (( مکارم الاخلاق ) ) بپارسی بدو نسبت داده اند . در اشعار وی تازگی و وجه امتیاز خاصی ملاحظه نمیشود با این حال استادی و مهارتش در سخن از کلام او آشکار است وی شعر عربی هم میگفت (دکتر صفا .تاریخ ادبیات .۵٠-۸۴۹ :۲ )
یوسف بن حیدره بن حسن رهبی مکنی به ابو الحجاج طبیب شاگرد ابراهیم سامری است

فرهنگ اسم ها

اسم: رضی الدین (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: raziy(y)oddin) (فارسی: رضي‌الدين) (انگلیسی: raziyoddin)
معنی: پسندیده ی آیین و دین، ( اَعلام ) ) رضی الدین استرآبادی [قرن هجری] زبان شناس ایرانی، مؤلف شرح کافیه و شرح شافیه، ) رضی الدین نیشابوری [قرن هجری] فقیه، شاعر و نویسنده ی ایرانی، مؤلف مکارم الاخلاق، ) رضی الدین آرتیمانی، شاعر و عارف عهد صفوی، ن، ک، آرتیمان، پسندیده دین، نام دانشمند و شاعر قرن ششم

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رضی الدین (ابهام زدایی). رضی الدین ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • رضی الدین آبی، رضیّ الدین محمد بن محمد بن زید بن داعی حسینی آبی، (د ۶۵۴ق/۱۲۵۶م) فقیه و محدث امامی• رضی الدین استرآبادی، معروف به شیخ رضی و ملقب به نجم الائمه از مفاخر دانشمندان شیعه در عرصه ادبیات عرب، صرف و نحو و بلاغت• رضی الدین حافظ برسی، عارف و عالم شیعی قرن هشتم و نهم• رضی الدین حلی، از فقهای نامدار شیعه• رضی الدین سید بن طاوس، سید رضی الدین، علی بن موسی بن جعفر بن طاووس، از نوادگان امام حسن مجتبی و امام سجاد (علیهماالسلام)• رضی الدین محمد باقی، از مشایخ بزرگ نقشبندیه و از مروّجان این طریقه در هندوستان
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال لنورماند فال لنورماند فال شمع فال شمع