زاغ شب

لغت نامه دهخدا

زاغ شب. [ غ ِ ش َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شب تیره :
چو زاغ شب به جابلسا رسید از حد جابلقا
برآمدصبح رخشنده چو از یاقوت عنقائی.ناصرخسرو.و رجوع به زاغ ، پر زاغ و زاغ رنگ شود.

فرهنگ فارسی

کنایه از شب تیره
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال سنجش فال سنجش فال عشقی فال عشقی فال اعداد فال اعداد