رکت

لغت نامه دهخدا

رکت. [ رَ ک َ ] ( اِخ ) دهی از بخش ده دز شهرستان اهواز. سکنه آن 100 تن است. آب آن از چشمه و قنات است.محصول عمده آنجا غلات و لبنیات. صنایع دستی زنان آنان کرباس بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ).
رکة. [رَک ْ ک َ ] ( ع اِ ) باران اندک. ( از اقرب الموارد ).
رکة. [ رِک ْ ک َ ] ( ع اِ ) اسم است از تورک. ( از متن اللغة ). شراره. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به تَوَرﱡک شود. || ( اصطلاح عروضی ) نزد بلغا آن است که در نظم از جهت استقامت وزن ، متحرکی را ساکن و ساکنی را متحرک کنند و یا متحرکی را که مشدد باشد ساکن کنند و یامخفف را مشدد گردانند. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ عمید

۱. سست شدن، ضعیف شدن.
۲. سست رٲی شدن، کم عقل شدن.

فرهنگ فارسی

ده از بخش ده دز شهرستان اهواز

دانشنامه عمومی

رکت ( به انگلیسی: Rackett ) یکی از سازهای بادی بود که در سده های میانه و دوره رنسانس در اروپا رواج داشت.
رکت سازی با زبانهٔ دوگانه و صدای بم بود و شکلی استوانه ای داشت. جنس آن از چپ یا عاج فیل بود.
استوانهچین خورده است. با این کار سعی شده بود تا درازای استوانه را کوتاه و جابه جایی آن را آسان تر کنند.
رکت صدایی نرم و یک نواخت دارد ( مانند فوت کردن در یک شانهٔ سر ) و بیشتر به عنوان صدای زمینه برای همراهی سازهای زهی کاربرد داشته است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال زندگی فال زندگی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت