داد و فریاد

لغت نامه دهخدا

داد و فریاد. [ دُ ف َرْ ] ( ترکیب عطفی ،اِ مرکب ) از اتباع. داد و بیداد. هیاهو. داد و قال داد و فریاد بلند شدن ، هیاهو راه افتادن. بانگ و شغب برخاستن. جار و جنجال شدن. فریاد و فغان برخاستن.

فرهنگ فارسی

( اسم ) فریاد قیل و قال
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم