دل نگران

لغت نامه دهخدا

دل نگران. [ دِ ن ِ گ َ ] ( ص مرکب ) مضطرب پریشان حواس. که ترسد و نداند چون شود از نیک و بد. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). چشم براه.منتظر. ( ناظم الاطباء ). مشوش سخت منتظر :
کشته غمزه خود را به زیارت دریاب
زآنکه بیچاره همان دل نگرانست که بود.حافظ.|| ملول. اندوهگین. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

مضطرب و دلواپس، کسی که دچار تشویش و اضطراب و منتظر حادثۀ بدی باشد.

فرهنگ فارسی

مضطرب . پریشان حواس که ترسد و نداند چون شود از نیک و بد .
مضطرب ودلواپس، کسی که دچارتشویش وحادثه بدی باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم