لغت نامه دهخدا دست چرب. [ دَ چ َ ] ( ص مرکب ) معاون. || صاحب مکنت. || ( به اضافه ) کنایه از صاحب مکنت. || مددکننده. اعانت کننده. رجوع به این ترکیب ذیل دست شود.
فرهنگ عمید سود و نفعی که از کسی به دیگری برسد: دراین زمانه که امید دست چربی نیست / مگو چراغ ز خود روغنی برون آرد (صائب: لغت نامه: دست ).