داد جستن

لغت نامه دهخدا

داد جستن. [ ج ُ ت َ ]( مص مرکب ) طلب عدالت کردن. عدل خواستن :
میجویم داد نیست ممکن
کاین نادره در جهان ببینم.خاقانی.تا داد همی جوئی رنجورتری مانا
گرخود شوی آسوده ار داد نخواهی شد.خاقانی.

فرهنگ فارسی

طلب عدالت کردن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال تک نیت فال تک نیت فال درخت فال درخت فال لنورماند فال لنورماند