خذف

لغت نامه دهخدا

خذف. [ خ َ ] ( ع مص ) سنگریزه و خسته خرما و مانند آن انداختن به انگشتان یا بچوب. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء )( از تاج العروس ) ( از آنندراج ). به انگشت سنگ انداختن. ( مصادر زوزنی ). || بیوکندن و بینداختن چیزی بسوی کسی. || دریدن. || دروغ گفتن. || سوراخ کردن. ( مصادر زوزنی ).
خذف. [ خ َ ذَ ] ( اِ ) سفال ریزه. ( از قاموس ) ( از غیاث اللغة ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

سفال ریزه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خذف پرتاب سنگ ریزه را گویند و از آن در بابهای صلات و حج سخن گفته اند .
به فتح خاء و سکون ذال تلفظ می گردد .
تعریف خذف
خَذْف (حَذف)، پرتاب کردن سنگ ریزه و مانند آن با کیفیتی خاص می باشد .
کاربرد خذف در فقه
از آن به مناسبت در باب صلات و حج نام برده اند.
استحباب رمی جمره با خذف
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال جذب فال جذب فال ابجد فال ابجد فال فرشتگان فال فرشتگان