فارغ البال

لغت نامه دهخدا

فارغ البال. [ رِ غُل ْ ] ( ع ص مرکب ) آسوده خاطر. آسوده دل : پیوسته آسوده و مرفه الحال و آزاد و فارغ البال. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 132 ). تا ایشان مرفه الحال و فارغ البال در این طرف مقیم شدند. ( ترجمه تاریخ قم ص 5 ). و رجوع به فارغ بال شود.

فرهنگ عمید

۱. آسوده خاطر، آسوده دل، فارغ الحال.
۲. (قید ) با آسودگی خاطر.

فرهنگ فارسی

آسوده خاطر آسوده دل : تا قریب پنج سال در ظل وارف عوارف و کنف عواطف او فارغ البال رافع الحال گذرانیدم .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم