ثمانین

لغت نامه دهخدا

ثمانین. [ ث َ ] ( ع عدد، ص ، اِ ) هشتاد. ثمانون. || احمق من صاحب ضأن ثمانین ؛ مثل است و قصه آن است که اعرابی کسری را مژده ای برد و کسری گفت هر چه خواهی درخواه که تراست و او هشتاد میش خواهش کرد.
ثمانین. [ ث َ ] ( اِخ ) توراة الثمانین ، نامی است ترجمه یونانی از تورات را و این ترجمه را هفتاد و دو تن ( ثعالبی در ثمارالقلوب هشتاد تن آورده است ) یهود مصری بفرمان بطلمیوس محب الاخوة کرده اند. و آنرا توریةالسبعین نیز نامند و این همان ترجمه است که فردوسی بدان نام هفتادکرد داده :
کنیزک بدادار سوگند خورد
بزنار و شماس و هفتادکرد.فردوسی.و معتبرترین ترجمه های توراة همین ترجمه است.
ثمانین. [ ث َ ] ( اِخ ) شهری است نزدیک جزیره ابن عمر بالای موصل بدامنه کوه جودی. گویند پس از قرار گرفتن کشتی نوح بر جودی هشتاد مرد که با وی از کشتی فرود آمدند بدین جای اقامت گزیدند و قریه ای بنا کردند و از اینرو این محل را بنام ثمانین ( هشتادان ) خواندند. ( مراصد الاطلاع ). شهری است پربرکت و دارای جامع. ( انساب سمعانی ). از آن شهر است عمربن ثابت ثمانینی نحوی. ( روضات الجنات ص 322 ).

فرهنگ معین

(ثَ ) [ ع . ] (اِ. ) هشتاد.

فرهنگ عمید

هشتاد.

فرهنگ فارسی

( اسم ) هشتاد ثمانون .
شهری است نزدیک جزیره ابن عمر بالای موصل بدامنه کوه جودی

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی ثَمَانِینَ: هشتاد
ریشه کلمه:
ثمن (۱۹ بار)

ویکی واژه

هشتاد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم