مصالحه. [ ل َ / ل ِ ح َ / ح ِ ] ( از ع ، اِمص ) مصالحة. مصالحت : این مصالحه در رجب سنه 88 بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 198 ). حسب الصلاح امرا کتابت دوستانه مشعر بر استحکام بنیان مصالحه که از این طرف مرعی و مسلوک است به حضرت خواندگار روم نوشته. ( عالم آرا ج 1 ص 232 ). رجوع به مصالحت و مصالحة شود. || ( اصطلاح فقه ) عقدی که به موجب آن طرفین تراضی و تسالم کنند بر تملیک چیزی به کسی اعم از عین یا منفعت یا اسقاط دین از کسی یا اسقاط حقی از کسی و جز آن. و رجوع به صلح شود. - مصالحه کردن ؛ بخشیدن. صلح کردن : کنم مصالحه یکسربه زاهدان می کوثر به شرط آنکه نگیرند این پیاله ز دستم.یغمای جندقی.
باهم صلح کردن، آشتی کردن، سازش کردن ۱- ( مصدر ) آشتی کردن با یکدیگر صلح کردن . ۲ - ( اسم ) آشتی صلح سازش : حسب الصلاح امرا کتابت دوستانه مشعر بر استحکام بنیان مصالحه که از این طرف مرعی و مسلوک است بحضرت خوندگار روم نوشته ... ۳ - عقدی است که بموجب آن طرفین تراضی و تسالم بر امری کنند خواه تملیک عین باشد یا منفعت یا اسقاط دین و یا حق و غیر آن . مصالحت : این مصالحه در رجب سنه ۸۸ بود