تکثر

لغت نامه دهخدا

تکثر. [ ت َ ک َث ْ ث ُ ] ( ع مص ) بسیار جستن. ( تاج المصادر بیهقی ). بسیاری جستن. ( زوزنی ). || بسیار نمودن. ( منتهی الارب ). بسیار نمودن و بسیار شدن. ( ناظم الاطباء ). بسیار شدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). تکلف بسیاری. ( از اقرب الموارد ). || بیشی نمودن بمال کسی. ( تاج المصادر بیهقی ). پیشی نمودن بمال کسی و بی نیاز شدن بدان. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ کَ ثّ ) [ ع . ] (مص ل . ) بسیار شدن ، زیاد شدن .

فرهنگ عمید

بسیار شدن، زیاد شدن.

فرهنگ فارسی

بسیارشدن، زیادشدن
۱ - ( مصدر ) بسیار شدن زیاد شدن . ۲ - ( مصدر ) بسیاری جستن بسیار گرفتن ( از چیزی ) . ۳ -( اسم ) بسیاری . جمع : تکثرات .

ویکی واژه

بسیار شدن، زیاد شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال میلادی فال میلادی فال عشق فال عشق فال فنجان فال فنجان