لغت نامه دهخدا
تانی. ( ع ص ) مقیم بجایی. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || دهقان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ج ، تُنّاء. ( منتهی الارب ).
تأنی. [ ت َ ءَن ْ نی ] ( ع مص ) درنگ کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). درنگ نمودن. ( فرهنگ نظام ). انتظار نمودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). آهسته کردن. ( فرهنگ نظام ). درنگی. سستی نمودن. ( منتهی الارب ). بمعنی درنگ و دیر، و نوشته اند که این مأخوذ از «اناء» است که بکسر اول باشد بمعنی درنگ و دیر در وقت چیزی یافتن. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). آهسته کاری ، مقابل شتابزدگی. حلم : التأنی من الرحمن. و اگر شاه در این معنی تأنی نفرماید و... همچنان مغبون شود. ( سندبادنامه ص 85 ).