لغت نامه دهخدا
جنگاور. [ ج َ وَ ] ( نف مرکب ) جنگ آورنده. جنگجو. ( از ناظم الاطباء ). ستیزه جو. جنگی. شجاع. ( ناظم الاطباء ) :
همی رای زد با چنان مهتران
که بودند شیران و جنگاوران.فردوسی.کجا دیده ای جنگ جنگاوران
کجا یافتی باد گرز گران.فردوسی.
جنگاور. [ ج َ وَ ] ( نف مرکب ) جنگ آورنده. جنگجو. ( از ناظم الاطباء ). ستیزه جو. جنگی. شجاع. ( ناظم الاطباء ) :
همی رای زد با چنان مهتران
که بودند شیران و جنگاوران.فردوسی.کجا دیده ای جنگ جنگاوران
کجا یافتی باد گرز گران.فردوسی.
(جَ وَ ) (ص فا. ) جنگجو، شجاع .
=جنگجو
جنگ آور، جنگجو، دلیر، مردجنگی، جنگاوری، دلیری
( صفت ) جنگجو جنگی دلیر شجاع .
جنگاور (آلبوم کشا). «جنگجو» ( به انگلیسی: Warrior ) آلبومی از کشا است که در ۳۰ نوامبر ۲۰۱۲ ( ۲۰۱۲ - 11 - ۳۰ ) منتشر شد.
این آلبوم در چارت های ، یونان، آمریکا جزو ده آلبوم اول قرار گرفت.
جنگجو، شجا