تمجید

لغت نامه دهخدا

تمجید. [ ت َ ] ( ع مص ) به بزرگی یاد کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( مجمل اللغة ). بزرگ کردن و ستودن.( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). بزرگ کردن و ثنا گفتن کسی را. ( از اقرب الموارد ). || به بزرگی نسبت کردن کسی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات )( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || به بزرگی یاد کردن خدای تعالی را. ( آنندراج ). مدح و ستایش ، و ستایش کردگی ، و ستایش خدای تعالی. ( ناظم الاطباء ). || بسیار بخشیدن. || سیرخورانیدن شتران را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || پرشکم یا نیم شکم علف دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ستودن ، تعریف کردن .

فرهنگ عمید

۱. بزرگ شمردن، کسی را به بزرگی نسبت دادن.
۲. به نیکی ستودن.
۳. گرامی داشتن.

فرهنگ فارسی

بزرگ شمردن، به نیکویی ستودن، گرامی داشتن
۱ - ( مصدر ) ستودن تعریف کردن . ۲ - بزرگ داشتن ببزرگی یاد کردن . ۳ - ( اسم ) ستایش تقدیر . ۴ - بزرگداشت . جمع : تمجیدات .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تعظیم و تکریم خداوند را تمجید گویند.
ذکر تمجید در فقه در مقام تمجید خداوند متعال است و مراد از آن ذکر پروردگار به اسماء و صفاتی است که بیانگر عظمت، شرافت و عزّت او است.
بنابراین تمجید الهی با ذکر اسماء دالّ بر وحدانیّت ذات حق و نفی شریک برای او و دیگر اسماء و صفاتی که بیانگر علوّ، قدرت و جلالت حق‏تعالی است تحقق می‏یابد، مانند"لا إلهَ إلاّ اللّه، اللّهُ أَکْبَر"، "سُبْحانَ اللّه، سُبُّوحٌ وَ قُدُّوسٌ".
در کلمات فقها هنگام بیان استحباب تحمید، تسبیح، تکبیر و تهلیل از تمجید نیز یاد شده و تمجید نیز از ذکرهای مستحب و محبوب و از وظایف بندگی برشمرده شده است.

ویکی واژه

ستودن، تعریف کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال لنورماند فال لنورماند استخاره کن استخاره کن فال حافظ فال حافظ