لغت نامه دهخدا
ابرسیر و بادگرد و رعدبانگ و برق جه
کوه کوب و سیل بُرّ و شخ نورد و راه جوی.منوچهری.شیرکام و پیل زور و گرگ پوی و گورگرد
ببردو آهوجه و روباه عطف و رنگ تاز.منوچهری.برق جه بادگذر یوزدو و کوه قرار
شیردل پیل قدم گورتک آهوپرواز.منوچهری.|| رمز است از درجه. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).
جه. [ ج َهَْ هَْ ] ( ع مص ) سخت بازداشتن چیزی را. ( منتهی الارب ). سخت بازداشتن. ( آنندراج ).
جه. [ج ِه ْ ] ( ص ، اِ ) بلغت زندو پازند، زنان فاحشه و بدکار. ( برهان ) ( آنندراج ).