تقید

لغت نامه دهخدا

تقید. [ ت َ ق َی ْ ی ُ ] ( ع مص ) خویشتن را بند کردن.( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( دهار ) ( مجمل اللغة ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تقیید. ( اقرب الموارد ). بند شدن و به چیزی مقید شدن. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(تَ قَ یُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) پابند چیزی شدن .

فرهنگ عمید

۱. خود را پابند به امری کردن، پای بند.
۲. [قدیمی] دربند بودن، در زندان بودن.

فرهنگ فارسی

مقیدبودن، دربندبودن، بندشدن، پایبندکردن امری
۱ - ( مصدر ) پابند شدن بند بودن خویش را بند کردن . ۲ -( اسم ) پابندی . جمع : تقیدات .
خویشتن را بند کردن

ویکی واژه

پابند چیزی شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال ورق فال ورق فال درخت فال درخت فال قهوه فال قهوه