۱. زندگی کردن. ۲. خوش گذراندن. ۳. اسباب معیشت ساختن، کوشش برای آماده کردن وسایل زندگانی.
فرهنگ فارسی
زندگی کردن، خوش گ راندن، اسباب معیشت ساختن ۱ -( مصدر ) خوش زیستن خوش گذراندن . ۲ - اسباب معیشت فراهم آوردن گذران کردن . ۳ -( اسم ) خوش گذرانی . ۴ - کوشش برای تهی. وسایل زندگی . ۵ - ( اسم ) گذران . جمع : تعیشات .