لغت نامه دهخدا
بخور بی رطل و بی کوزه میی کو بشکند روزه
نه ز انگورست و نز شیره نه از بگنی نه از بخسم.مولوی.مست گشتم ز جرعه بگنی
شد مزاجم ز بنگ مستغنی.نزاری ( از رشیدی ) ( از انجمن آرا ).- بگنی ارزن و جو ؛ مِرز. ( منتهی الارب ).
- بگنی جو ؛ جَعة. ( منتهی الارب ).
- بگنی ارزن ؛ نبیذ ذرت. ( از صراح ).