دماغه

لغت نامه دهخدا

دماغه. [ دُ غ َ / غ ِ ] ( اِ ) تاج باز شکاری و جز آن. ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ):
هر کس که به غیر او نظربازی کرد
شد عینک او دماغه دیده او.شرف ( از آنندراج ).
دماغه. [ دَ غ َ / غ ِ ] ( اِ ) بینی کوه و تیغه ٔکوه. ( ناظم الاطباء ). نوکی پیش آمده از کوه. ( یادداشت مؤلف ). || کمان کشتی. تماغه. ( ناظم الاطباء ). || چوبی به درازای در میان دو مصراع و متصل به یکی از آن دو که درز میانین را پوشد چون دو لنگه را پیش کنند یعنی ببندند. ( یادداشت مؤلف ).
- دماغه در؛ بینی در. محجوبه. انف باب. رتاج. ( یادداشت مؤلف ).
|| رأس یعنی نوک پیش آمده از خاک در دریا. نوک زبانه خشکی در آب. رأس. سنگپوز یا قطعه زمینی کمابیش نوک دار که در دریا یا در دریاچه پیش رفته باشد. ( دایرةالمعارف فارسی ). رأس الرجاء الصالح؛ دماغه امید نیک. ( از یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(دَ غِ ) (اِ. ) ۱ - هر چیز پیش آمده ای که شبیه دماغ باشد. ۲ - پیش رفتگی خشکی در دریا.

فرهنگ عمید

۱. پیش آمدگی چیزی: دماغهٴ کوه، دماغهٴ کشتی، دماغهٴ در.
۲. (جغرافیا ) قطعۀ زمین باریک که میان دریا پیش رفته باشد.

فرهنگ فارسی

پیش آمدگی چیزی بشکل بینی ماننددماغه کوه
( اسم ) ۱ - پیش آمدگی بشکل بینی: دماغه کوه. ۲ - پیش رفتگی خشکی در آب ( دریا اقیانوس ).
تاج باز شکاری و جز آن.

فرهنگستان زبان و ادب

{stem} [حمل ونقل دریایی] تیغۀ جلوی سینۀ کشتی

دانشنامه آزاد فارسی

دماغه (headland)
ناحیه ای از خشکیِ کشیده شده در دریا. دماغه ها غالباً نقاط برجسته ای در خط ساحلیاند و ممکن است نسبت به سنگ های خلیج مجاور خود از سنگ های مقاوم تری ساخته شده باشند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم