مناعت

لغت نامه دهخدا

مناعت. [ م َ ع َ ] ( ع اِمص ) عزت و عزت نفس و متانت. ( ناظم الاطباء ). عزت نفس داشتن. علو طبع. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مناعة. رجوع به مناعة شود. || بزرگ منشی. ( ناظم الاطباء ) :
چونکه به من بنگری ز کبر و مناعت
من چه کنم گر ترا ضیاع و عقار است.ناصرخسرو.|| استوار شدن جای. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). استحکام. استواری : به وثوق حصانت قلاع و مناعت بقاع خویش جواب ابوعلی بازدادند. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 338 ). به وثوق مناعت قلعه و حصانت حصن... عزم مصمم کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 417 ). با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند... منتظم شد. ( المعجم چ دانشگاه ص 18 ). رجوع به مناعة شود.
مناعة. [ م َ ع َ ] ( ع مص ) عزیز گشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || استوار شدن جای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ). استوار و نیرومند شدن. ( از اقرب الموارد ). رجوع به مناعت شود.

فرهنگ معین

(مَ عَ ) [ ع .مناعة ] (مص ل . ) بزرگ منشی ، عالی طبعی .

فرهنگ عمید

۱. بلندنظر و عالی طبع بودن.
۲. [قدیمی] محکم و استوار بودن، پایداری و استقامت داشتن.

فرهنگ فارسی

محکم واستواربودن، پایداری واستقامت داشتن، بلندنظروعالی طبع بودن
۱ - ( مصدر ) قوی و استوار شدن محکم بودن . ۲ - بلند نظر بودن طبع عالی داشتن . ۳ - ( اسم ) استواری : [ و سایر جزایر دریا بار با حصانت معاقل و مناعت منازل آن از کنار آب بصره تا سواحل هند ... منتظم شد . ] ( المعجم . چا . دانشگاه . ۴ ) ۱۸ - بلند نظری بزرگ منشی .

ویکی واژه

مناعة
بزرگ منشی، عالی طبعی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال سنجش فال سنجش فال تک نیت فال تک نیت فال رابطه فال رابطه فال تاروت فال تاروت