فراخ سخن

لغت نامه دهخدا

فراخ سخن. [ف َ س ُ خ َ ] ( ص مرکب ) پرگوی و بی صرفه گوی. ( آنندراج ).بسیارگوی. مکثار. ( یادداشت بخط مؤلف ) :
گرچه برحق بود فراخ سخن
حمل دعویش بر محال کنند.سعدی.

فرهنگ معین

( ~ . سُ خَ ) (ص مر. ) پرحرف ، پُرسخن .

فرهنگ عمید

پرگو، بیهوده گو.

ویکی واژه

پرحرف، پُرسخن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال رابطه فال رابطه فال آرزو فال آرزو فال تماس فال تماس فال میلادی فال میلادی