حکیمانه

لغت نامه دهخدا

حکیمانه. [ ح َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) مانند حکیم. چون حکیمان. درخورِ، ازدرِ، سزای ِ، لایق ِ حکیم : حکیمانه شراب آشامیدن ؛ به اندازه ای که زیان تن و نقصان عقل را سبب نگردد آشامیدن. || از روی حکمت : سخنان حکیمانه. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. مانند حکیمان، به روش حکیمان.
۲. (قید ) از روی حکمت و دانایی.

فرهنگ فارسی

۱ - (صفت ) از روی حکمت : سخنان حکیمانه. ۲ - همچون حکیمان : (( حکیمانه سخن میگوید . ) )
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم