نرگاو

لغت نامه دهخدا

نرگاو. [ ن َ / ن َرْ رَ / رِ ] ( اِ مرکب ) گاو نر. نرگو. ( ناظم الاطباء ).

جمله سازی با نرگاو

ایشتار خشمگین می‌شود و به نزد پدرش آنو در آسمان می‌رود. ایشتار مصمم است تا به گیلگمش و انکیدو درسی بدهد؛ خواستار نرگاو آسمان از پدرش می‌شود و می‌گوید در صورت امتناع چنان فریادی خواهد کشید که مردگان از جهان زیرین برخیزند و زندگان را بخورند. آنو تسلیم می‌شود؛ نرگاو آسمان در شهر اوروک خرابی زیادی به بار می‌آورد اما در نهایت به دست گیلگمش و انکیدو کشته می‌شود. آن دو به بزرگترین دستاوردهای خود رسیده‌اند اما هومبابا و نرگاو آسمان به خدایان تعلق داشتند. در حالی که در کاخ جشنی بر پا است، خدایان به شور نشسته‌اند. انکیدو در رویا مشورت خدایان را مشاهده می‌کند؛ خدایان تصمیم می‌گیرند این دو قهرمان پا را فراتر از حد گذاشته‌اند و انکیدو باید بمیرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال شمع فال شمع فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت