جیز

لغت نامه دهخدا

جیز. [ ی َ ] ( ع اِ ) ج ِ جیزة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جیزة شود.
جیز. ( ع اِ ) ج ِ جیزة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به جیزة شود. || قبر. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || کرانه وادی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
جیز. ( اِ صوت ) در تداول عوام ، کلمه ای که بدان کودکان رااز نزدیک شدن به آتش ترسانند. آتش در زبان اطفال.
- جیز شدن ؛ سوختن در زبان اطفال.
- جیز کردن ؛ سوزاندن. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) طرف جانب سوی .
در تداول عوام کلمه که بدان کودکان را از نزدیک شدن به آتش ترسانند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم