جلادت

لغت نامه دهخدا

جلادت. [ ج َدَ ] ( ع اِمص ) چستی و چابکی و دلیری. ( ناظم الاطباء )( آنندراج از غیاث و کشف و صراح ). چالاکی. ( ناظم الاطباء ) : همگان اقرار کردند که در مدت عمر خویش از چنین جلادت در کسی یاد ندارند. ( تاریخ بیهقی ).
بیایمت که ببینم کدام زهره و یارا
روم که بی تو نشینم کدام صبر و جلادت.سعدی.- جلادت داشتن ؛ دلیری و چالاکی داشتن. ( ناظم الاطباء ).
- جلادت کردن ؛ چالاکی و دلیری کردن. ( ناظم الاطباء ).
- جلادت اثر، جلادت شعار ؛ دلیر و بی باک. توانا و قادرو شجاع. ( ناظم الاطباء ).
جلادة. [ ج َدَ ] ( ع مص ) چابک و چالاک گردیدن. ( از اقرب الموارد )( منتهی الارب ). رجوع به جلودة و جَلَد و جلادت شود.

فرهنگ معین

(جَ دَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) چابک بودن . ۲ - (اِمص . ) چابکی .

فرهنگ عمید

۱. صلابت.
۲. نیرومندی.
۳. چابکی.
۴. دلیری.

فرهنگ فارسی

چابک وچالاک شدن، نیرومندشدن، صلابت، نیرومند
( مصدر ) جلد بودن چابکبودن . ۲- نیرومند بودن . ۳- ( اسم ) چابکی چابک سواری .۴- یلی پهلوانی شجاعت .

ویکی واژه

چابک بودن.
چابکی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال مکعب فال مکعب فال قهوه فال قهوه فال آرزو فال آرزو