جایع

لغت نامه دهخدا

جایع. [ ی ِ ] ( ع ص ) جائع. ج ، جیاع. رجوع به جائع شود.

فرهنگ معین

(یِ ) [ ع . جائع ] (ص . اِ. ) گرسنه ،. ج . جایعین .

فرهنگ فارسی

گرسنه، مردگرسنه، جایع، جیاع جمع
( صفت اسم ) گرسنه . جمع جایمین ( جائمین ).

ویکی واژه

جائع
گرسنه،.
جایعین.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال ای چینگ فال ای چینگ