جاهلانه

لغت نامه دهخدا

جاهلانه. [ هَِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) بنادانی. از روی جهالت : از روی جهل ندانم که چه کار جاهلانه کرده ام. ( منتخب قابوس نامه ص 39 ).
خدای از تو طاعت بدانش پذیرد
مبرپیش او طاعت جاهلانه.ناصرخسرو.خالقی کو اختر و گردون کند
امر و نهی جاهلانه چون کند.مولوی.

فرهنگ عمید

۱. مانند جاهلان.
۲. از روی جهالت، به نادانی.

فرهنگ فارسی

از روی جهالت
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال مکعب فال مکعب فال زندگی فال زندگی فال سنجش فال سنجش