جاه طلب

لغت نامه دهخدا

جاه طلب. [ طَ ل َ ] ( نف مرکب ) جاه طلب کننده. جاه جوی. مقام خواه. منصب جو. آنکه بهر کاری و هر چیزی برای رسیدن بمقام و منصب تن دردهد. رجوع به جاه شود.

فرهنگ معین

(طَ لَ ) [ معر. ] (ص فا. ) دوستدار مقام و درجه .

فرهنگ عمید

کسی که برای رسیدن به مقام و مرتبۀ بلند کوشش کند، خواهان جاه و مقام.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه خواهان رسیدن بمقامات و در حات عالی است .

ویکی واژه

ambizioso
دوستدار مقام و درجه.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم