تکثیر

لغت نامه دهخدا

تکثیر. [ ت َ ] ( ع مص ) بسیار کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). بسیار گردانیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از اقرب الموارد ). افزودن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || ( اِمص ) افزونی و ازدیاد و افزایش و افراط. ( ناظم الاطباء ) : در تکثیر، دوهزار فرسنگ در خطه اسلام افزود. ( کلیله و دمنه ). خدای تعالی را در تعمیر بلاد و تکثیر عباد مصالح خافی و حکم وافی مدرج و مضمر است. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 432 ). || ( اصطلاح حساب ) ضرب کردن دو عدد را که باهم برابر نباشند، چنانکه هفت را در نه ضرب کردن. ( غیاث اللغات ).

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) بسیار کردن .

فرهنگ عمید

زیاد کردن، بسیار کردن، افزودن، افزون کردن.

فرهنگ فارسی

زیادکردن، بسیارکردن، افزون کردن، افزودن
( مصدر ) بسیار کردن افزودن . جمع : تکثیرات .

فرهنگستان زبان و ادب

{duplication} [سینما و تلویزیون] تهیۀ نسخه یا نسخه های متعدد از نسخۀ اصلی فیلم یا ویدئو
{propagation} [زیست شناسی] ازدیاد گیاهان از راه های گوناگون از جمله بذرافشانی و قلمه زنی و پیوند و خوابانیدن

ویکی واژه

بسیار کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال شمع فال شمع فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال ای چینگ فال ای چینگ