تکان. [ ت َ ] ( اِ ) جنبش و حرکت. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). صدمه و جنبش و لرزش و برجهیدگی از جای. ( ناظم الاطباء ). || ترس سخت ناگهانی. ترسی که از امر فجائی پیدا شود و دل بلرزاند. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || لرزه. ( یادداشت ایضاً ). رجوع به تکان دادن و تکان خوردن شود. تکان. [ ] ( ترکی ، اِ ) ترکی شوک است که به فارسی خار گویند. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به شوک شود. تکان. [ ت ِ ] ( اِخ ) دهی از دهستان چهاراویماق است که در بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع است و 110 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).