توعد

لغت نامه دهخدا

توعد. [ ت َ وَع ْ ع ُ ] ( ع مص ) بیم کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). وعید کردن. ( زوزنی ). به بدی ترسانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تهدید کردن. ( ازاقرب الموارد ).سرزنش کردن و ترسانیدن. ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(تَ وَ عُّ ) [ ع . ] (مص م . ) ترساندن .

فرهنگ عمید

وعدۀ بد دادن، بیم دادن، ترساندن، از عاقبت بد ترسانیدن.

ویکی واژه

ترساندن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال چوب فال چوب فال ابجد فال ابجد