توران زمین

لغت نامه دهخدا

توران زمین. [ زَ ] ( اِخ ) توران زمی. مملکت توران. سرزمین توران :
برفتش سیاوخش و آن را بدید
مر آن را ز توران زمین برگزید.فردوسی.به منشور و فرطوس و خاقان چین
بدان نامداران توران زمین.فردوسی.به توران زمین زادی از مادرت
هم آنجا بد آرام و آبشخورت.فردوسی.سپه زآن کشیدم به اقصای چین
که آرم به کف ملک توران زمین.نظامی.

فرهنگ فارسی

توران زمی . مملکت توران

ویکی واژه

توران‌زمین
کشور یا سرزمین نامشخص در شاهنامه که تور فرزند واسط فریدون حکمران آنجا بود.[۱] رسیدیم به خوبی به توران زمین/ سپه بر کشیدیم و جستیم کین «فردوسی»
↑ به نظر می‌رسد در ابتدا منظور از توران قوم تورات بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال حافظ فال حافظ فال آرزو فال آرزو فال تاروت فال تاروت فال تاروت فال تاروت