لغت نامه دهخدا
دولت ز مهتر متهتک جدا سزد
از تو جدا مباد که بس بی تهتکی.سوزنی.ما را در کام نهنگ با زورو تهتک انداختی. ( جهانگشای جوینی ).
با کبی خویان تهتکها چه کرد
با نبی رویان تنسکها چه کرد.مولوی.|| دریده و شکافته گردیدن پرده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).