تهتک. [ ت َ هََ ت ْ ت ُ ] ( ع مص ) رسوا شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). افتضاح. ( اقرب الموارد ). پرده دریدن وپرده دری و بی تخمگی و رسوائی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : به لهو و نشاط و آداب آن مشغول میباشدو بدانجای تهتک است. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 393 ). دولت ز مهتر متهتک جدا سزد از تو جدا مباد که بس بی تهتکی.سوزنی.ما را در کام نهنگ با زورو تهتک انداختی. ( جهانگشای جوینی ). با کبی خویان تهتکها چه کرد با نبی رویان تنسکها چه کرد.مولوی.|| دریده و شکافته گردیدن پرده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
فرهنگ معین
(تَ هَ تُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - دریده شدن پرده . ۲ - رسوایی .
فرهنگ عمید
۱. بی شرمی و بدزبانی. ۲. پرده دریدگی، رسوایی. ۳. [قدیمی] رسوا شدن.
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر ) دریده شدن پرده رسوا شدن . ۲- ( اسم ) پرده دری بی شرمی رسوایی . جمع : تهتکات .