تناد

لغت نامه دهخدا

تناد. [ ت َ دد ] ( ع مص ) از یکدیگر رمیدن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). پراکنده شدن و از هم گریختن و رمیدن و منه قراءة ابن عباس و جماعة یوم التناد بشد الدال. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء )... به تشدید دال پراکنده شدن و از همدیگر رمیدن و یوم التناد که در قرآن واقع است به هر دو روش ( به تخفیف و تشدید دال ) خوانده اند. ( آنندراج ). تخالف و تنافر. ( اقرب الموارد ). || تفرق. ( اقرب الموارد ).
- یوم التناد ؛ کنایه از، روز قیامت. ( غیاث اللغات ). یوم التنادی. ( اقرب الموارد ). رجوع به تنادی شود.
تناد. [ ت َ ] ( ع مص ) باهم ندا دادن یکدیگر را. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). در اصل تنادی بوده. ( آنندراج ). رجوع به ماده قبل و تنادی می شود.

فرهنگ معین

(تَ دّ ) [ ع . ] (مص ل . ) از یکدیگر رمیدن ، پراکنده شدن .

فرهنگ فارسی

ازهمدیگررمیدن، پراکنده شدن، پراکندگی، قیامت
با هم ندادن یکدیگر را

ویکی واژه

از یکدیگر رمیدن، پراکنده شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال تاروت فال تاروت استخاره کن استخاره کن فال حافظ فال حافظ