تمشی

لغت نامه دهخدا

تمشی. [ ت َ م َش ْ شی ] ( ع مص ) رفتن توش ( تبش ) شراب و آنچه بدان ماند در اندامها. ( تاج المصادر بیهقی ). برفتن تپش شراب و مانند آن در اندامها، یقال : تمشت فیه حمیاالکأس ؛ ای ذهبت و جرت. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(تَ مَ شّ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) راه رفتن ، گام زدن . ۲ - (اِمص . ) پیاده روی .

فرهنگ عمید

۱. راه رفتن، قدم زدن، روان گشتن.
۲. پیاده روی.

فرهنگ فارسی

راه رفتن، روان گشتن، قدم زدن، پیاده روی
۱ - ( مصدر ) راه رفتن گام زدن روان گشتن.۲ - ( اسم ) پیاده روی . جمع تمشیات .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَمْشِی: راه می رود (مؤنث)
ریشه کلمه:
مشی (۲۳ بار)
راه رفتن با اراده. راغب گوید: «اَلْاِنْتِقالُ مِنْ مَکانٍ اِلی مَکانٍ بِارادةٍ» دیگران نیز نظیر آن گفته‏اند. . هر وقت بر آنان روشن شود در آن راه می‏روند. مشی: در راه رفتن معنوی نیز بکار رود مثل . که مراد از آن زندگی در نور ایمان است. گاهی از آن سخن چینی اراده شود مثل . عیبجو و سخن چین است. * . ظاهرا مراد از آن راه رفتن است مثل . مراد از «لاتَمْشِ» نهی از راه رفتن به تکبر و از «وَاقْصِدْ فی مَشْیِکَ» امر به راه رفتن به طور اعتدال است والله اعلم.

ویکی واژه

راه رفتن، گام زدن.
پیاده روی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال عشق فال عشق فال نخود فال نخود فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال میلادی فال میلادی