تلطف

لغت نامه دهخدا

تلطف. [ ت َ ل َطْ طُ ] ( ع مص ) بر یکدیگر نرمی کردن. ( منتهی الارب ). لطف کردن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). نرمی نمودن و مهربانی کردن. ( آنندراج ). نرمی کردن. ( ناظم الاطباء ). ترفق. ( اقرب الموارد ) :
دست بر پشت مار مالیدن
به تلطف نه کار هشیار است.سعدی.رجوع به تلطف کردن و تلطف نمودن شود.
|| خشوع کردن. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و این معنی با معنی پیشین متقارب است. ( اقرب الموارد ). || حیله کردن بر کسی تا جائیکه به اسرار او آگاه گردد. ( از اقرب الموارد ). || درنگریستن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ).

فرهنگ معین

(تَ لَ طُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) نرمی کردن ، مهربانی کردن .

فرهنگ عمید

نرمی و مهربانی کردن، اظهار لطف و محبت کردن.

فرهنگ فارسی

نرمی ومهربانی کردن، اظهارلطف ومحبت کردن
۱ - ( مصدر ) نرمی کردن مهربانی کردن . ۲ - چربدستی کردن چابکی ورزیدن . ۳- ( اسم ) نرمی مهربانی . ۴ - چربدستی چابکی . جمع : تلطیفات .

ویکی واژه

نرمی کردن، مهربانی کردن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال میلادی فال میلادی فال لنورماند فال لنورماند فال پی ام سی فال پی ام سی