تصاحب. [ ت َ ح ُ ] ( از ع ، مص ) مالکیت و صاحب شدگی. ( ناظم الاطباء ). صاحب و مالک شمردن و شدن... این لفظ که به شکل عربی است در عربی استعمال نشده و جعل فارسی زبانان است از لفظ صاحب. ( فرهنگ نظام ). در لغت بمعنی مصاحبت و دوستی است ولی معمولاً آن را از کلمه صاحب بمعنی مالک میگیرند و بجای تملک استعمال می کنند. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2 ).
فرهنگ معین
(تَ حُ ) [ ع . ] (مص م . ) در تصرف خود آوردن ، صاحب شدن .
فرهنگ عمید
صاحب شدن، چیزی را تصرف کردن.
فرهنگ فارسی
صاحب شدن، چیزی راتصرف کردن ۱-( مصدر ) صاحب شدندر تصرف خود آوردن . ۲- دست انداختن . ۳- ( اسم ) تصرف . ۴- دست اندازی . یا تصاحب دختر یا زنی . با او آرمیدن بر او دست یافتن .