تصاحب

لغت نامه دهخدا

تصاحب. [ ت َ ح ُ ] ( از ع ، مص ) مالکیت و صاحب شدگی. ( ناظم الاطباء ). صاحب و مالک شمردن و شدن... این لفظ که به شکل عربی است در عربی استعمال نشده و جعل فارسی زبانان است از لفظ صاحب. ( فرهنگ نظام ). در لغت بمعنی مصاحبت و دوستی است ولی معمولاً آن را از کلمه صاحب بمعنی مالک میگیرند و بجای تملک استعمال می کنند. ( نشریه دانشکده ادبیات تبریز سال اول شماره 2 ).

فرهنگ معین

(تَ حُ ) [ ع . ] (مص م . ) در تصرف خود آوردن ، صاحب شدن .

فرهنگ عمید

صاحب شدن، چیزی را تصرف کردن.

فرهنگ فارسی

صاحب شدن، چیزی راتصرف کردن
۱-( مصدر ) صاحب شدندر تصرف خود آوردن . ۲- دست انداختن . ۳- ( اسم ) تصرف . ۴- دست اندازی . یا تصاحب دختر یا زنی . با او آرمیدن بر او دست یافتن .

ویکی واژه

در تصرف خود آوردن، صاحب شدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شمع فال شمع فال تک نیت فال تک نیت فال چوب فال چوب فال چای فال چای